دل نوشته
بسم الله الرحمان الرئوف
من نه نویسنده ام و نه شاعر. البته قبلا یه چیزایی مثل شعر می گفتم. بگذریم الان هم دلم می خواد در مورد حرفایی که روی دلم سنگینی می کنه بنویسم. تو ماه رجبیم گذشته از مناسبتهای عزیز این ماه، ماه شعبانو پیش رو داریم با ولادت امام حسین علیه السلام و برادر وفادارشون حضرت ابوالفضل علیه السلام و فرزند ایشان حضرت زین العابدین علیه السلام . چرا اینا رو گفتم؟ آخه چند وقتیه دلم بدجوری هوای کربلا شونو کرده حتی بهش فکر هم که می کنم اشکهام ناخودآگاه جاری می شه. شاید باورتون نشه ولی خیلی خیلی غیرمنتظره و ناگهانی سفر کربلامون جور شده اونم تو این ایام عزیز و ماههای پربرکت. جالب تر از همه اینکه تا حالا هر بار که به زیارت خانه خدا یا کربلا که مشرف شدم مصادف با همین ماههای عزیز بوده. مَخلص کلام اینکه یادمون باشه دلمون به جاهایی متصله که شاید خودمونم ندونیم طوری که وقتی هواشونو می کنه دعوت نامه می فرستن تا بدونیم که از درونمون آگاهن. حالا یه سوال! ما که طلبه و سرباز آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم حواسمون به دلمون هست که چی می خوایم و دلامون کجاست؟ حواسمون هست که صاحبی داریم تنها و غریب ؟ که می دونن تو دلمون چی می گذره! شده یادی بکنیم ازشون؟ از خون دلایی که دارن می خورن؟ شده از ته دل بگیم آقا دردت به جونم؟ شده دلمون هواشونو بکنه؟؟؟؟؟؟؟ اگه دلتون هواشونو کرد ما رو هم دعا کنید.