یاس

  • خانه 
  • او بهشت را ندیده خرید! 
  • تماس  
  • خانه 

مناجات خواندن در کوه، تأسی به سیرۀ رسول خدا است

27 بهمن 1390 توسط بیات

 

حجت الاسلام علیرضا پناهیان صبح جمعۀ هر هفته، پس از قرائت دعای عهد، بر فراز تپۀ نور الشهداء –واقع در ارتفاعات کلکچال- سخنرانی می کند. دانشجویان و طلاب شرکت‌کننده در این برنامۀ کوهنوردی هفتگی پس از خواندن نماز صبح در نمازخانۀ پارک جمشیدیه به سمت تپه نورالشهداء حرکت می‌کنند و پس از یک ساعت و نیم الی دوساعت کوهنوردی به تپۀ نورالشهداء-مزار شهدای گمنام- رسیده و دعای ندبه می‌‌خوانند. پس از آن برنامۀ دعای عهد و سخنرانی حجت الاسلام پناهیان ساعت 8:30 صبح در محل مزار شهدا گمنام بر فراز تپه نورالشهداء برگزار می‌شود

در ادامه بخش‌هایی از اولین سخنرانی این استاد حوزه و دانشگاه بر فراز تپۀ نورالشهدا را می‌خوانید:
برای رفتن به کوه و عبادت و مناجات در آنجا، چه عاملی بهتر و بالاتر از سیرۀ پیامبر اکرم می‌تواند به ما انگیزه دهد؟
· آیا این برنامۀ کوهنوردیِ صبحِ جمعه و خواندن دعای عهد در کوه (تپّۀ نورالشهداء)، که به تازگی آغاز شده است با سیرۀ اولیاء خداوند مطابقت دارد؟ بعضی‌ها وقتی کار خوبی انجام می‌دهند، دوست دارند نسبت به خوب بودن آن کار اطمینان پیدا کنند و برای کسب این اطمینان به متون دینی و سیرۀ بزرگان مراجعه می‌کنند که آیا این کار در سیرۀ بزرگان بوده است یا نه؟ مثلاً اگر به مؤمنین بگوییم که آیت‌الله بهجت(ره) به کوه می‌رفتند و آنجا دعا و مناجات می‌خواندند، خیلی‌ها نگرش و نظرشان نسبت به کوه عوض می‌شود و کوه برای آنها جنبۀ معنوی بیشتری پیدا می‌کند. چون وقتی می‌فهمند که آقای بهجت با آن درایت و عرفان به کوه می‌رفتند، با خود می‌گویند: «حتماً این کار، آثار ویژه‌ای دارد و لذا خوب است ما هم این کار را انجام دهیم»
· همۀ ما می‌دانیم پیامبر اکرم(ص) که بزرگِ همۀ عرفا، اولیاء و اوصیاء، هستند عادت داشتند که به کوه بروند و در غارِ حراء مناجات کنند. رفتن به کوه، سیرۀ رسول خداست و انسان اگر مکانی در کمرکش کوه برای عبادت انتخاب کند، مطابق با شیوۀ پیامبر گرامی اسلام(ص) عمل کرده است. چه خوب است کوه رفتن و دعا و مناجات در کوه را یک عبادت تلقی کنیم و آن را یک شیوۀ زیبا در تأسیِ سیرۀ نبوی برای انجام عبادت در نظر داشته باشیم.
· برای رفتن به کوه و عبادت و مناجات در کوه، چه عاملی بهتر و بالاتر از سیرۀ پیامبر اکرم(ص) می‌تواند به ما انگیزه دهد؟ اگر به هر دل مشتاقی بگوییم که ما با تأسی به سیرۀ رسول اکرم(ص)، برای دعا و مناجات به کوه می‌رویم، قطعاً او نیز این امر را تأیید خواهد کرد. اگر به غار حراء در نزدیکی شهر مکه نگاه کنیم، می‌بینیم که برای رفتن به آن، نیاز به یک کوهنوردی مفصل است و پیامبر این کوهنوردی مفصل را انجام می‌دادند و در گوشۀ غار، به عبادت می‌پرداختند.
قداست و نورانیت مزار شهدا، بر قداست این حرکت می‌افزاید
· آن موقع شهر مکه آن‌قدر شهر بزرگ نبوده که انسان در میان شلوغیِ شهر گم شود و نیاز داشته باشد که از شهر بیرون رود تا کمی بوی طبیعت به مشامش برسد. شهر مکه در آن دوران، با طبیعت هم‌آغوش بوده ولی با این حال پیامبر از همان شهر کوچک خارج می‌شدند و به آغوش طبیعت می‌رفتند. حالا تصور کنید اگر یک ولیِ خدا بخواهد در شهر بزرگ و شلوغی مانند تهران با این همه دود و آلودگی زندگی کند، او چقدر تأکید خواهد داشت که گاهی، از یک چنین شهری خارج شود و به کوه و طبیعت برود.
· طبیعتاً غار حراء به واسطۀ حضور پیامبر اکرم(ص) از نورانیت و قداست خاصی برخوردار بوده و هست. ما هم این قطعه از کوه (تپۀ نورالشهداء) را انتخاب کرده‌ایم که به واسطۀ مزار شهدا از قداست و نورانیتی برخوردار است و این امر بر قداست این حرکت می‌‌افزاید. ضمن اینکه این کوهنوردی و این حرکت فواید دیگری هم دارد.
دعای عهد برای انسان‌های مجاهد و مبارز است /کوهنوردی تمرین خوبی جهت ایجاد آمادگی برای مبارزه و مجاهده است
· یکی از فواید برنامۀ هفتگیِ کوهنوردی که شما آغاز کرده‌اید، خواندن دعای عهد در این نقطه از کوه است و تناسب این فعالیت (کوهنوردی) با «دعای عهد» نیز نکتۀ جالب و قابل‌ تأملی است. دعای عهد در واقع برای انسان‌های مجاهد، مبارز و قهرمان است نه برای آدم‌های تنبل و بی‌عرضه. در این دعای کوتاه یک جلوۀ جهادی خیلی قوی دیده می‌شود؛ آنجا که می‌خوانیم: خدایا آن وقتی که امام زمان من می‌آید اگر من از دنیا رفته بودم مرا به دنیا برگردان، درحالی‌که با شمشیر آماده هستم برای یاری حضرت… »‏(فرازی از دعای عهد) یعنی من آن‌قدر مشتاق مبارزه پای رکاب حضرت هستم که حتی مردۀ من هم آمادۀ مبارزه است و این خیلی عبارت عجیب و جالبی است.
· دعای عهد برای آدم‌هایی است که اهل مبارزه و جهاد هستند و ما الان در چنان شرایطِ نبرد و مبارزه‌ای نیستیم، اما می‌توانیم تمرین جهاد و مبارزه داشته باشیم و یک کوهنوردی ساده شاید قدم خوبی در جهت آمادگی برای مبارزه و مجاهده باشد.
حرکت جمعی از مؤمنین برای کوهنوردی و خواندن دعای عهد در کوه، یک همایش معنوی و «تعظیم شعائر الهی» است / تعظیم شعائر الهی، نشانۀ عالی‌ترین نوع تقوا
· نکتۀ بعدی در مورد آثار و برکات چنین حرکتی این است که وقتی جمعی از مؤمنین حرکتی مانند کوهنوردی و خواندن دعای عهد در کوه را انجام دهند دیگر آن حرکت یک عبادت فردی تلقی نمی‌شود بلکه یک همایش معنوی و یک حرکت جمعی معنادار تلقی خواهد شد که می‌تواند «تعظیم شعائر الهی» نام بگیرد.
· شما تصور کنید جمعی از مؤمنین که منتظر حضرت و علاقه‌مند به ظهور هستند یک برنامۀ کوهنوردی دسته جمعیِ هفتگی داشته باشند؛ از صبح زود حرکت کنند به کوه بیایند و در کوه دعای عهد بخوانند و امام زمانِ خود را صدا بزنند… تصور کنید که چه شکوهی پیدا می‌کند و خداوند متعال، عالی‌ترین نوع تقوا که تقوای قلب است را به تعظیم شعائر الهی مربوط می‌دانند: «و هر كس شعائر (دين) خدا را بزرگ و محترم دارد اين از صفت دلهاى با تقواست؛ (حج/32)
· تعظیم شعائر الهی یعنی بزرگداشت نشانه‌های خداوند. مسلماً وقتی جمعی از مؤمنین به بزرگداشت نشانه‌های خدا اقدام کنند، تعظیم شعائر الهی محسوب می‌شود که ناشی از تقوای قلب است.
 2 نظر

نور اسلام تا قلب هالیوود پیش رفت

26 بهمن 1390 توسط بیات

 

«علی استون» نام جدید هنرمند هالیوودی

خبرگزاری فارس: شان استون بازیگر آمریکایی پس از گرویدن به اسلام گفت: من در خانواده‌ای که نصفشان مسیحی و نصف دیگر یهودی بودند بزرگ شده‌ام اما حالا با تمام وجود می‌پذیرم که یک خدا وجود دارد.

خبرگزاری فارس: نور اسلام تا قلب هالیوود پیش رفت /  «علی استون» نام جدید هنرمند هالیوودی

 

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، بعد از ظهر امروز «شان استون» که برای حضور در همایشی با موضوع بررسی فیلم‌های هالیوودی و جشنواره فیلم فجر به ایران سفر کرده بود، با حضور در دفتر آیت‌الله ناصری در اصفهان، به دین مبین اسلام روی آورد.

وی همچنین نام خود را به « علی استون» تغییر داد.

استون به منظور تشرف به دین اسلام چند روزی است که در اصفهان به سر می‌برد، لحظاتی پیش با قرائت شهادتین به دین مبین اسلام و مذهب شیعه جعفری اثنی عشری روی آورد.

در این مراسم نادر طالب زاده نیز حضور داشت.

براساس همین گزارش علی استون بازیگر سرشناس آمریکایی پس از گرویدن به اسلام گفت: من در خانواده‌ای که نصف آنها مسیحی و نصف دیگر یهودی بودند بزرگ شده‌ام اما اکنون با تمام وجود می‌پذیرم که یک خدا وجود دارد و پیغمبر اکرم(ص) هم فرستاده اوست.

وی در ادامه شهادتین را در محضر آیت‌الله ناصری قرائت کرد و رسماً به دین مبین اسلام گروید.

آیت‌الله محمد ناصری نیز در این دیدار پس از تبریک به « استون » تازه مسلمان، برای وی و همه مسلمانان جهان از درگاه الهی توفیق مسئلت کرد.

وی خطاب به شان استون گفت: علی بهترین و نیکوترین نام پس از محمد است که برای خودتان برگزیده‌اید و این حسن انتخاب را به شما تبریک می‌گویم.

 

 2 نظر

پاسخ مرادی به کارگردان سخیف

26 بهمن 1390 توسط بیات

به آن آقایی که مدافع سینمای سخیف بود عرض می‌کنم؛ ما اگر به دنبال سینمای سخیف بودیم نیازی به این همه هزینه نبود.

بولتن نیوز: بالاخره در سکوت بسیاری از مسئولین و نهادهای فرهنگی به اظهارات گستاخانه رضا عطاران، حجت الاسلام شهاب مرادی پاسخ وی را داد.

به گزارش بولتن نیوز،چهارشنبه هفته گذشته رضا عطاران کارگردان فیلم «خوابم می آد» در جلسه نقد و بررسی فیلمش در برج میلاد در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری نسیم، مبنی بر استفاده از شوخی های رکیک که در تمام آثار وی مشاهده می شود، گفت: “من آدم رکیکی هستم. تغییر هم نمی کنم. از نظر من خیلی از این مواردی که شما به عنوان شوخی رکیک ازش یاد می کنید مسائلی است که در تمام زندگی شما در جریان است. هیچ کدام از این بخش ها مثل فحش دادن و مسائل جنسی، مواردی نیست که نخواهیم از آن ها صحبت کنیم. هرچند که باید بگویم نگران نباشید من متعلق به سینمای سخیف هست".

وی ادامه داد: “تا پیری،‌هرچقدر آدم بزرگتر می‌شود، متوجه می‌شود، توالت چیز بدی نیست، فحش دادن چیز بدی نیست، مسایل جنسی چیز بدی نیست و شما هم بعدا این‌ها را متوجه میشوی!”

این اظهارات عطاران که با سکوت معنادار بسیاری از مدعیان عرصه هنر و فرهنگ رو برو شد، پس از تاخیر یک هفته ای پاسخ داده شد.حجت‌الاسلام شهاب مرادی در برنامه شب گذشته ‘پارک ملت’ در پاسخ به عطاران به نکته ای جالب اشاره کرد. وی گفت: به آن آقایی که مدافع سینمای سخیف بود عرض می‌کنم؛ ما اگر به دنبال سینمای سخیف بودیم نیازی به این همه هزینه نبود و انواع جذاب‌تر و با کیفیت‌تر آن را از هالیوود و سینمای غرب وارد می‌کردیم. هدف ما ‘سینمای متعالی’ است

 2 نظر

هدیه ویژه ولنتاین آقاجون به بی بی

25 بهمن 1390 توسط بیات
در که باز می‌شود آقاجان سرش را از روی کتاب بلند می‌کند. از بالای عینک مطالعه نگاه می‌کند و لبخند پهنای صورتش را می‌گیرد. از تک جمله‌ها و تک بیت‌های نابی که همیشه توی آستین دارد جمله‌ای تشکر آمیز بر لب می‌آورد. گونه‌های مادر گل می‌اندازد. آقاجان…

بولتن نیوز- آیدین نورمحمدی: خیلی وقت‌ها حسودی‌ام می‌شود به آقاجان. به آرامشی که دارد. به رابطه‌اش با مادر. هنوز که هنوز است بعد از گذشت این همه که حتی نوه‌هایشان هم عروس و داماد شده‌اند اما دم عصر که می‌شود مادر با حوصله قندان و نبات و نعلبکی را می‌چیند توی سینی. قوری را بر می‌دارد و چای هل دار را سرازیر می‌کند توی استکان و بخار بلند می‌شود. بعد سینی را انگار حاوی تحفه‌ای گران‌بها باشد با احترام دست می‌گیرد و انگاری بخواهد از بهترین میهمانش پذیرایی کند سلانه سلانه می‌رود سمت اتاق آقاجان. هیچ وقت ندیدم این کار را به کس دیگری بسپارد.

در که باز می‌شود آقاجان سرش را از روی کتاب بلند می‌کند. از بالای عینک مطالعه نگاه می‌کند و لبخند پهنای صورتش را می‌گیرد. از تک جمله‌ها و تک بیت‌های نابی که همیشه توی آستین دارد جمله‌ای تشکر آمیز بر لب می‌آورد. گونه‌های مادر گل می‌اندازد. آقاجان نبات می‌اندازد توی چای و صدای دنگ دنگ چرخیدن قاشق می‌پیچد توی سکوت اتاق و دو تایی می‌نشینند با هم به چای خوردن. و آن وقت است که به قول نوه‌ها می‌شوند مثل دو تا قناری!

آنها قطعاً نمی‌دانند ولنتاین چه جور جانوری است! یا مطمئنم توی عمرشان یک بار هم با پنجِ وارونه‌ی قرمز سر و کار نداشته‌اند. حتی نمی‌دانم عاشق شده‌اند یا نه. اما همدیگر را دوست دارند. خیلی دوست دارند. وقتی مادر خانه‌ی عالیه خانم روضه می‌رود، آقاجان مثل گنجشکی که جوجه‌اش را با گلوگه زده باشند، بال بال می‌زند. میان اتاق‌ها قدم می‌زند و کلافه است تا مادر برگردد. یا آن چند روزی که آقاجان رفته بود کربلا؛ مادر بی‌حواس شده بود، همه‌اش چشمش به در بود…

اینها را که برایم می‌گوید، چشمهایش را می‌بندد، دوباره باز می‌کند، می‌بندد، باز می‌کند؛ سر را انداخته پایین. نگاه می‌گرداند روی میز و دست آخر خودش را با تکه سیب زمینی سرخ کرده جلویش مشغول می‌کند. قطره اشکی اما از گوشه چشمش شروع کرده و آرام قِل می‌خورد از کنار بینی و حالا رسیده به گوشه‌ی لب. طاقت نمی‌آورد ساکت باشد. دوباره تکرار می‌کند: خسته شدم! انگار همه‌اش بازی است. انگار که نه. واقعا بازی است. عین تئاتری که صحنه‌اش را خودم چیده باشم و خودم هم بازی‌اش کنم. در حین بازی دلم خوش است، اما آرام نیست… دیگر دلم خوش نمی‌شود به این تئاتر با طراحی صحنه پنج‌های وارونه‌ی قرمز. به اینکه گرفتار کسی باشم که توی این بازی هر سال به چند نفر قلب هدیه می‌کند. به کسانی که هر سال یک نفر جدید دارند روبرویشان برای تقدیم عشق. متنفرم از این عشق‌های عاریه‌ای. دلم آرامش می‌خواهد، دوست دارم هر روز هدیه عشق بگیرم. حتی اگر یک استکان چای باشد. مثل آقاجان!

 4 نظر
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یاس

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • نبش قبر حجربن عدی
  • راه و رسم طلبگی
  • شیطان طاقت 6 چیز را ندارد!!!
  • سبک زندگی
  • دل نوشته
  • حدیث اعتکاف
  • او بهشت را ندیده خرید!
  • اجتماعي

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس