خدا مهربونه
با یاد خدا
…..این پایان نامه ی ما هم برای خودش معضلی شده, شبانه روز با استاد راهنمایمان مهربان همسر دامت برکاته نشسته ایم و از اخلاق و بانو و الگو و طلبه می نگاریم.
بماند که به واسطه ی این پایان نامه تمام وظایفمان جلوی چشممان می آید و هر روز خجل تر از روز قبل میشویم و همسری خوش و خندان تر از وظایف ما.
واپسین روزهای کارمان است و این موقع شب نشسته ایم و استاد راهنمایمان چکیده تنظیم میکنند و خودم منابع را ….
به “معراج السعاده” که رسیدم با ذوق و شوقی وصف ناشدنی به کتابخانه کوچمان سری زدم, خوشبختانه به برکت استادیِ مهربان همسرمان بیشتر منابع در این کتابخانه موجود است.
منبع را با توجه به فرمولی که در آئین نامه بود نوشتم …. و در آخر به پشت جلد کتاب نگاهی انداختم.
نوشته بود:
از محضر آیة الله بهجت سوال شد:
برنامه ای جهت سلوک مرحمت فرمایید:
ایشان فرمودند : روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده را بخوانید و به آن عمل کنید.
به مهربان استادم گفتم کتاب را باز میکنم هر چه آمد این روزها عمل میکنیم. ایشان هم استقبال کرد.
کتاب را باز کردم :
هرگاه خداى - تعالى - سرّ بنده را در دنیا بپوشاند،کرم او از آن بالاتر است که در آخرت ظاهر گرداند.و اگر در دنیا پرده از آن براندازد،از آن کریمتر است که دوباره در آخرت آن را ظاهر نماید».
و نیز وارد شده است که: «در روز قیامت بنده اى را بیاورند که گریان باشد.خطابرسد که: چرا میگریى؟ عرض کند: گریه میکنم بر آنچه در این روز از عیوب من درنزد آدمیان و فرشتگان ظاهر خواهد شد.خداوند عالم میفرماید که: اى بنده من! تو رادر دنیا رسوا نکردم، و حال آنکه تو مشغول معصیت من بودى و میخندیدى، چگونه امروز تو را رسوا میکنم، و حال اینکه معصیت نمیکنى و گریانى».
مروى است که: «در فرداى محشر جناب پیغمبر - صلى الله علیه و آله - از داور اکبرمسئلت مینماید که: محاسبه امت او را در حضور فرشتگان و پیغمبران و سایر امتان نکند، تا عیوب آنها بر ایشان ظاهر گردد، بلکه به حساب ایشان چنان برس که بجز تو و من، دیگر کسى بر آن مطلع نگردد.خطاب الهى رسد که: اى حبیب من! من به بندگان خود از تو مهربانترم، چون تو روا ندارى که عیوب ایشان نزد غیر تو ظاهر شود، من روا ندارم که بر تو هم ظاهر گردد و ایشان در پیش تو شرمسار شوند.من خود به تنهائى به محاسبه ایشان پردازم، و چنان که بجز من احدى بر عیوب ایشان مطلع نگردد» .
پس هرگاه عنایت پروردگار در پوشیدن عیوب بندگان تا به این حد بوده باشد، پس اى مسکین غافل، و اى مبتلاى به انواع عیوب و رذایل، ترا چه افتاده است که این پرده از عیوب بندگان خدا بر میدارى، و سعى در فاش کردن بدی هاى ایشان مینمائى، و زبان هرزه خود را به مذمت ایشان میگشائى؟ از خود غافلى که به چه عیوب گرفتارى، و به چه اعمال ناشایسته در کارى! اندکى دیده بگشاى، و به سراپاى خود نظر کن و صفحه ضمیر خبیث خود را مطالعه کن، و چاره از عیوب خود کن.
اشک در چشمانم حلقه زده بود , همسرم را دیدم که نگاه عارفانه ای به ما انداخته , این نگاه اشک آلوده ترمان ساخت.
کتاب را بوئیدم و برای مرحوم “ملا احمد نرقی” صلواتی فرستادم.
پی نوشت: خدا بی اندازه مهربان است. این مهربانی در قلب و ذهن و عقلم نمیگنجد!!!!
به قلم یاس خاکی